Monday 11 August 2008

چند دوبیتی

1
عجم را ناله ام آشفته سازد
قیامت در دل این خفته سازد
نگاه رازدارم زیرچشمی
به تو شرح غم ناگفته سازد
2
عجم فریادگاه شعر من شد
حدیثم قصه صد انجمن شد
طلسم بندگی آن سان شکستم
که پیر بتپرستان بتشکن شد
3
نواهای گزشته در عجم نیست
همان خاک است و اورا فر جم نیست
پریشان گشته و از خود فراموش
غمش افزون ولی در فکر غم نیست
4
نواهای کهن تکرار سازید
تسلی دل بیمار سازید
برای دیگران قدرت ندارید
برای خود دلی بیدار سازید

برای جوره بیک امینف

فروهر رها شدن
رسیده از دیار آفتاب
به ظلمت ز بردگی سرشته گان
به دیوها نموده خو
رمیده از فرشته گان
رضای بندگی اجنبی
به دست خود نبشته گان
و بندهای بندگی به پای خود
به دست خویش رشته گان
تو آمدی طریقت رها شدن
نشان دهی بدین غلامطینتان
گمان بودت به جان این غلامطینتان
هنوز شوکت کیانی زنده است
هنوز فر اریانی زنده است
هنوز در ضمیرشان نهان مقنع است
ولی خطا بوده خطا بوده گمان تو
به خاک رفته آرزو و آرمان تو
در این زمین به جز وطنفروشها
نهاده حلقه غلامی را به گوشها
به مسند شهی رسیده با کلوشها
نقاب سرخپوشها
دگر همه
همه
همه
بمرده است
بمرده است
بمرده است

زین نیستان با دل من همنوا یک نی نشد

آرزویم می کند هر لحظه جولانی دگر
لاله ام دارد تمنای خیابانی دگر
زین نیستان با دل من همنوا یک نی نشد
می برم بیگانه ای خودرا نیستانی دگر
شمع ما روشن تر از پوف حسودان می شود
لرزه اش لرزان بسازد ظلمتستانی دگر
کو شکوه رستمی و کو خراسان زاده گی
رستم دیگر بباید یا خراسانی دگر
شاعری از شعر گفتن اصل مقصودم نبود
از بیان سوز دل گشتم غزلخوانی دگر

صدایک حزین شعر من ترانه بود

و زندگی خیال بود، فسانه بود
ز خویشتن گریختن و ساختن به نغمه زمانه بود
ودوستی و دوستان و دوست داشتن
همه، همه بهانه بود، بهانه بود
و وقت رقص روسپی زندگی
صدایک حزین شعر من ترانه بود
در ابتدا زمین و آسمان و آدمان
به چشم ساده بین من
نمای شاعرانه بود
و عقل فاضلانه بود
و فضل عاقلانه بود
وعشق صادقانه بود
و صدق عاشقانه بود
کنون که طی نموده ام تمام آن طریق و راه ها
کتاب زندگی من شده کتاب اشتباه ها
همه صواب من بوده گناه ها
و مانده در دلم هوای سرد آه ها
و ناشناس گشته اند در نگاه من نگاه ها
خدا، خدا تمام زندگی خطا بوده
و آدمان که لعبت هوای خویش بوده اند
تمام حرف هایشان ریا بوده
خدا توی شفیق و متکای من
انیس کنج انزوای من
خدا مرا ز کذب ها دروغ ها جدا بکن
خدا مرا ز آدمان رها بکن
مرا تو هم نشین نوریان و همدم فرشته ها بکن
خدا مرا ز آدمان رها بکن
رها بکن
رها بکن